به نام ایران بزرگ
درود بر همگی
دوستانی از من توضیح خواستند که چرا از بهرام مشیری خوشم نمی آید. من هم چند خطی در این رابطه می نویسم.
یکی از دلایل علاقه من به رضا فاضلی این بود که به هیچ شخص و گروه و حزب و دسته ای تعصب نداشت و درست بر خلاف او شخصی مانند بهرام مشیری است. او تصویر دکتر مصدق درست به مانند بت پرستان در مقابل خود می گذارد و هرکسی را که به هر دلیلی (درست یا اشتباه) در هر زمانی با او مخالفت کرده و می کند خود فروش و خائن و... می نامد. او در برنامه خود تصویر احمد کسروی را مثل بت می گذارد. احمد کسروی کسی بوده که بزرگان تاریخ ایران مانند حافظ و خیام و سعدی و عطار و... بدترین توهین ها را کرده. کسروی کسی بوده که سالانه در منزل خود مراسم کتاب سوزی داشته و تمام کتاب ها را به جز شاهنامه می سوزانده. این کتاب ها شامل تمام کتاب های شاعران و کتاب های بزرگانی مانند پورسینا و زکریای رازی و... بوده. کسی که در منزل خود سالانه کتاب بسوزاند (هر کتابی حتی قرآن و کتب مذهبی) از نظر روانی دچار مشکل می باشد. قسمت کمدی ماجرا در مورد بهرام مشیری این است که او عکس کسروی را می گذارد ولی در آغاز برنامه خود از حافظ شعر می خواند و این یعنی یک پارادوکس بزرگ و همین پاراددوکس چندین برابر بزرگتر می شود زمانی که عکس فردوسی بزرگ در پشت سر او است و او از احمد شاملو (شاعر هروئینی که از تولیدی حزب توده بیرون آمد و با بدترین کلمات درباره فردوسی صحبت کرد) شعر می خواند. تعصب او تا جایی پیش می رود که دکتر شجاع الدین شفا را که در زمان محمد رضا شاه رئیس کتابخانه ملی بوده و تنها کار فرهنگی کرده نویسنده درباری معرفی می کند (هنگامی که نشریه بیداری تصمیم گرفت یک شماره خود را به تجلیل از دکتر شفا اختصاص دهد و با بهرام مشیری تماس گرفتند تا او چند خطی درباره دکتر شفا بنویسد و او این کار را نکرد و روز بعد در مقابل دوربین اینگونه که نوشتم از دکتر شفا یاد کرد) و یا زمانی که دکتر علی میر فطروس را به سبب نوشتن چیزهایی که با طبع ایشان ناسازگار است باج بگیر خانواده پهلوی معرفی می کند. این آقای بهرام مشیری ابتدا باید خود را اصلاح کند و سپس درباره مبارزه با خرافات اظهار فضل نمایند (عذر میخواهم که طولانی شد).
جهت نماز خواندنمعاد در قرآنخرافاتمه شید (دوشنبه) - 19 مرداد 2568